سروَک یک جامعه مدنی کوچک است که ما در آن زندگی می‌کنیم و یاد می‌گیریم.

از بنیاد نخبگان ایران تا گستره جهان

پیشینه و ماجرای تیم سروک

ماجرای شکل‌گیری سروَک، به زمانی باز می گردد که ما، جمعی از بچه‌های بنیاد ملی نخبگان، دوره آموزشی سربازی را می‌گذراندیم. آنجا هر شب، یکی از هم‌خدمتی‌ها، در حالی که همه بچه‌ها روی تخت‌هایِ اقامتگاه نشسته بودند، راجع به تجربه‌های زندگی‌اش سخن می‌گفت. ما در آنجا دیدیم که همه ما با اینکه در نام‌آورترین مدارس و بهترین دانشگاههای ایران درس خوانده‌ایم، هیچ‌گاه جایی برای ابراز و جستجوی پرسش‌های بنیادین وجودمان را نیافته‌ایم. انگار جای خالیِ چیزی را در تمامِ نظام آموزشی‌مان حس می‌کردیم؛ جایی که به دغدغه‌های عمیق‌تری بپردازد و جنس سوالات و جوابهایش، از جنسِ رایجِ تحمیلی نباشد؛ جایی که یگانه هدفش این نباشد که ذهن ما را از چیزی پُر کند تا در بازارِ رقابتِ فردا، مثلا موفق‌تر و برتر از دیگران باشیم.

این شد که به عنوان کسانی که راه طولانیِ مسیری را که در فرهنگ ما «موفقیت» نامیده می‌شود، کمابیش تا انتها رفته‌ایم، تصمیم گرفتیم در گوشه‌ای بنشینیم و با نوجوانان این سرزمین دغدغه‌هایی را نجوا کنیم که کمتر درباره آنها سخن گفته می‌شود و بر روی مسائلی درنگ کنیم که در هیاهوی این مسابقه، گم شده است. سروک، کنُجِ کوچکی است برای نشستن و پرداختن به این دلمشغولیِ بزرگ؛ زیرا معتقدیم «ما با ایستادن، به آنهایی که می‌دوند، می‌رسیم».

croods (3)
تو مگو همه به جنگند و ز صلحِ من چه آید؟ تو یکی نه‌ای؛ هزاری؛ تو چراغ خود برافروز

همراهمان شوید...

بذر ایدۀ سروَک گرچه در جمعی کوچک از دانش‌آموختگانِ ایرانی کاشته شده، ولی از تمام کسانی که دغدغه‌ای در این زمینه‌ها دارند، دعوت می‌کند که به جمعِ اهالیِ آن بپیوندند. چون اینجا از آنِ همۀ کسانی است که پرشور و جستجوگر در طلبِ نسیمی تازه و زندگی‌بخش بر جان و جهان انسان‌ها هستند. این فرم را برایمان بفرستید تا با هم آشنا شویم. 

    اسبها هرگز با هم مسابقه نمی‌دهند، ما انسانها هستیم که آنها را به مسابقه می‌کشیم. اسب‌ها هنگامی که آزاد و سرمستند به سرعت بادها می‌دوند. پرندگان نیز در زمان پرواز از هم جلو نمی‌زنند ولی همه آنها به اوج می‌رسند. ما انسان‌ها نیز آفریده نشده‌ایم که با هم در زندگی مسابقه دهیم. ما تک‌تک خلق شده‌ایم تا زیست کنیم و به شکوفایی برسیم.

    نادر خلیلی