












باغی برای قدمزدن بجای میدانی برای مسابقه
همۀ ما آرام آرام متوجه شدهایم که برتری در مسابقۀ درس و مشق، برای خوشبختی فرزندانمان کافی نیست و آنها برای یک زندگی خوب و خوش نیاز به کسب نگرشهای بنیادینتری دارند.
ما امروز با خودمان میگوییم کاش به جای این درسهای تکراری، فرزندانمان میآموختند که ابعاد گوناگون یک موضوع را ببینند، با جهان اطرافشان با اینهمه تنوع در عقیده و سلیقه و فرهنگ با همدلی و درک متقابل روبرو شوند و خودشان را نبازند، چیزی به جهان بیفزایند و فقط مصرفکنندۀ افکار و ایدههای دیگران نباشند…
کاش میآموختند دقیق بشنوند و بگویند، رویاهایشان را در پیچیدگیهای جهان نبازند، به دیگران اعتماد کنند، گفتوگوهای سخت و ویرانگر را به تعاملی سازنده مبدل سازند، بلد باشند هوشمندانه خودشان را در معرض تجربههای سخت قرار دهند و بیاموزند از دلِ آسیبهایی که میبینند، شکوفا شوند و در تمام عمر یادگیرنده باشند و همیشه در حال رشد…
اما آیا این همه را میشود با برگزاری کلاس و دوره یاد گرفت؟ واقعیت این است که نه! اینها را باید در دلِ تجربههای مستمر آموخت. سروک جایی است برای دلسپردن به این تجربهها. سروک، ما و بچهها را در یک پارادایم مشترک قرار میدهد تا همراهِ هم فعالیتهایی را پیش ببریم. این فعالیتها، بهانههایی هستند که ما چیزهایی را که ذکرش رفت، تجربه کنیم، از هم بیاموزیم، خطا کنیم، دوباره برخیزیم و ذهنمان را بازتر و افق دنیایمان را گستردهتر کنیم تا آگاهتر، مسئولیتپذیرتر و انعطافپذیرتر شویم.
سروک میکوشد همۀ ما را در مسیرِ این تجربه، کنار هم بنشاند.