گیاهان شهر من
زمان اجرا:
فصل اول سروکمشارکتکنندگان:
محمد، معراج، نیلوفرراهنمایان:
محمد، ماجدهمیشه وقتی صحبت از دوستی میشه، ما لیستی از آدمها جلوی چشممون ظاهر میشن. اما اگر عمیقتر نگاه کنیم، ما دوستان زیادی داریم که اونها با ما مهربان هستند ولی ما از اونها غافلیم و حتی اونها رو نمیشناسیم. یکی از اون دوستها که بدون توقع، خیلی خیلی با ما مهربونن، گیاهان هستن. ما توی این پروژه سعی کردیم کمی به دنیای این موجودات ساکتِ بیهیاهور نزدیک بشیم. ما هر روز از کنار گیاهان زیادی رد میشیم درحالی که اونها رو نمیشناسیم؛ توی خونه، پارک، بلوار وسط خیابونها و …
توی این پروژه ما اول فیسبوکِ گیاهان آشنا شدیم! منظورمون یه اپلیکیشنه که عکس هر گیاهی رو بهش بدیم، نام و مشخصاتش رو بهمون میگه. این اولین قدم برای شناختِ اونها بود. یعنی اینکه اسمشون، نام خانوادگیشون، خلق و خو و عادات غذاییشون، تخصصشون و … رو بفهمیم.
بعد از اون سعی کردیم رابطهمون رو با یکی از گیاهانی که همیشه برامون جالب بوده، قویتر کنیم. اینطوری که بریم توی نقشِ اون و از زاویه نگاه اون به دنیا نگاه کنیم. توی جلسات آنلاینی که با هم داشتیم، به این نتیجه رسیدیم که هرکدوم از ما توی خیال خودمون (در نقشِ اون گیاه) مهاجرت کنیم به یه باغچه و شروع کنیم با هم به حرف زدن. خیلی تجربه عجیبی بود. بعضی از ما حس میکردیم که انگار تازه برای اولین بار داریم گیاهان رو میبینیم…
کتابِ پیش رو، خلاصه حرفهای ماست با هم در مسیرِ این پروژه. خوشحال میشیم که بخونینش. عنوان کتاب هم از یکی از بحثهایی انتخاب شده که لابلای گفتگوهامون بهش رسیدیم…