اجتماعی بودن

چهاردهم

غزل، گلاره

نوش‌آفرین، نعیم

کارگاه محتوای سروک

بخشهایی از نظرات گفته‌شده در این پادکست:

آیا اجتماعی بودن و ارتباط با بقیه آدما چیزیه که او دوست داره در خودش تقویت کنه یا صرفا چون در یه محیط اجتماعی قرار داره میخواد مثل بقیه باشه؟
اجتماعی بودن رو در گرو ارتباط با دوستان صمیمی و تقویت همین ارتباط است. اینکه با قضاوت نکردن و حفظ و تقویت دوستی‌هایی که هر انسانی در زندگیش داره میشه کم‌کم پله‌های اجتماعی بودن رو طی کرد.
میشه یه نفر خیلی خیلی اجتماعی باشه توی جمعا و مهمونیا، ولی دوست صمیمی نداشته باشه؟ در واقع سوالم اینه که آیا اجتماعی بودن بیشتر با تعداد «کل آدمایی که باشون ارتباط داریم» تعریف میشه، یا با تعداد «دوستای نزدیکمون»؟
شاید این کلمه «خانواده» کلیدی باشه برای فهم بهتر ماجرای «اجتماعی بودن»، چیزی که ریشه لغویش رو از «اجتماع» میگیره، و خواننده عزیز حتما بهتر میدونه که کوچکترین واحد اجتماع چیست 🙂